سلام دوستان عزیز
مطالبی رو اماده کردم برای این وبلاگ که خوندنش خالی از لطف نیست
بیشتر این مطالب ادبیه تا زنگ تفریحی باشه واسه واستون و یکم ذهنتون استراحت کنه.
هرچی که میذارم پایینش منبع شو میگم که مثلا از خودم یا هر شاعر دیگه هست . مطالب و شعرهایی هم که منبعش ذکر نمیشه رو نمیدونم و از شما میخوام لطف کنین اگه مطلع هستید نظر بذارید و بهم بگید . با تشکر
دیر گاهی بود که دالان دل انگیز دلدادگی ها را
ترک گفته بودم .
می رفتم به درک !
چشمهایت را دیدم.
خجل می ساخت نگاه های نافذت
عظمت کوه تنهایی ام را .
اب می ساخت
ذره ذره شمع وجودم را .
سر تعظیم فرود اورد
تنهایی ام .
زده است چمباته و چنان می بندد چمدانش را که تا چند روز دیگر
رفتی است گویی .
صورتش را می چسباند به شیشه و نظاره می کرد مرا همیشه .
دیگر اکنون می رود .
به درک می رود !
نگاهت فراری اش ساخت .
رفتنی نبود
تنها نگاهت
از پا در اوردش .
لبخندت مرا
همچون نوش دارویی که زندگی میبخشد
کرده است اسیر خودش .
می بینمت
نمی خواهم حتی پلک زنم
چرا که زندگی ام
در لبخند تو است .
سیرتت در صورتت نمایان است .
خیره که میشوم در چشمانت
اگاهی می یابم از عمق وجودت .
نیستی به مانند دگران .
دگران چند رویند و تو تک .
از چشمانت
هرچه قدر بگویم کم است .
درونش گرد ابیست .
مرا می کند غرق در خود .
اما زندگی می بخشد .
دل انگیز طنین صدایت
استخوانهای نحیفم را از درون خرد می کند .
اما زندگی می بخشد .
برق نگاهت رخنه کرده است در عمق وجودم .
از من هر چه می خواهی بگیر
اما نگیر نگاه نوازشگرت را
از بنده ی ناتوان بی نوای خود .
نگاهت زندگی میبخشد .
بهمن خسروجردی
دانشجوی کارشناسی پرستاری
نظرات شما عزیزان: